خبررسانی فاجعه؛ چرا حکومت ایران، جنگ روایت را میبازد؟

منبع تصویر، Getty Images
- نویسنده, رضا سپهری
- شغل, روزنامهنگار
حوادث بزرگ و فجایع مرگبار در ایران، فراتر از ابعاد انسانی و خسارات اقتصادی، اغلب با پیامدهای اجتماعی پیچیدهای همراه میشود که بخش مهمی از آن به شیوه اطلاعرسانی و پوشش خبری آن واقعه مربوط میشود.
روایت رسمی حکومت و رسانههای آن، نهتنها در قانع کردن افکار عمومی ناکام میماند، بلکه در بسیاری از موارد به بحرانی تازه دامن میزند.
چنین بحرانی میتواند زخمهایی ماندگار در جامعه به جا بگذارد - مانند شلیک به هواپیمای اوکراینی - یا زمینهساز اعتراضاتی شود که موجودیت حاکمیت را به خطر میاندازد و پیامدهای اجتماعی ماندگاری به همراه دارد؛ مانند آن چه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» پس از کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد رخ داد.
شواهد موجود، از جمله بررسی واکنشها در شبکههای اجتماعی، نشان میدهد که در بسیاری از این موارد، از جمله انفجار مرگبار بندر رجایی در جنوب ایران، نهتنها روایت رسمی از علت رخ دادن واقعه پذیرفته نمیشود، بلکه افکار عمومی معمولا به اخبار و گزارشهایی تمایل نشان میدهند که کاملا در تضاد با ادعای مقامها و رسانههای حکومتی است.
الیاس حضرتی، رئیس شورای اطلاعرسانی دولت ایران، شیوه خبررسانی درباره انفجار اخیر را «منسجم و منظم» توصیف کرده و گفته است برای این کار «یک کمیته بحران سریع تشکیل شد» تا «رسانه ها از هرگونه گمانهزنی و شایعهپردازی پرهیز کنند و فقط اخبار را از کمیته بحران دنبال کنند».
اما به نظر نمیآید که این اقدام چندان نتیجه داده باشد. در حالی که مقامهای رسمی علت حادثه را عمدتا به قصور فنی و ضعفهای نظارتی نسبت دادهاند، در شبکههای اجتماعی روایتهای کاملا متفاوتی دستبهدست میشود: نقش داشتن نهادهای حکومتی، دست داشتن اسرائیل، انبار کردن نیترات آمونیوم بدون ثبت قانونی از سوی نهادهای نظامی یا انفجار تاسیسات مرتبط با سوخت موشک. این روایتها ممکن است درست، تا حدی درست یا کاملا غلط باشد، اما در نبود شفافیت و اعتماد به منابع رسمی، بیش از روایت حکومتی طرفدار دارد.
حسین قاضیان، جامعه شناس در واشنگتن، دلیل این واکنش اجتماعی را بیاعتمادی مزمنی میداند که به دلیل «پنهانکاریها و دروغهای مکرر» در طول سالها در جامعه ایران ریشه دوانده است.
او به بیبیسی گفت وقتی «از اتفاقات معمولی گرفته تا مسائل بسیار مهم مربوط به سرنوشت و سلامت مردم، این الگو تکرار میشود، مردم چطور میتوانند به چنین حکومتی اعتماد کنند».

منبع تصویر، Getty Images
سکوت، انکار و سانسور
بررسی روند اطلاعرسانی در فاجعههای مرگبار ایران، نشان میدهد این فرآیند تکراری معمولا با سکوت یا انکار اولیه آغاز میشود، با اطلاعرسانی قطرهچکانی و محدود ادامه پیدا میکند، به تهدید و ارعاب و سانسور خبرنگاران و رسانههای مستقلتر و کاربران شبکههای اجتماعی میرسد و بسته به مصلحت سیاسی روز، با ادعای دخالت خارجی یا انکار کامل آن، تکمیل میشود.
این روند در نهایت فضای آشفتهای ایجاد میکند که بستری مناسب برای انتشار اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و نظریههای توطئه است.
بررسی اظهارنظرهای رسمی، به ویژه در ساعات و روزهای ابتدایی پس از وقوع فجایع و حوادث مرگبار در سالهای اخیر، نشان میدهد که حکومت حتی در داخل ساختار خود هم قادر به کنترل روایت نیست.
اظهارنظرهای متناقض و متفاوت مقامهای مسئول و غیرمسئول، پایههای اطلاعرسانی در هر حادثهای را ــ چه زلزله باشد و چه انفجار ــ از همان ابتدا متزلزل میکند و زمینه را برای سردرگمی و تردید افکار عمومی فراهم میسازد. سوابق نشان داده است که اقدامات بعدی هم معمولا هیچ کمکی به اصلاح این وضعیت نمیکند و تنها به این آشفتگی دامن میزند.

«حکومت بیاعتنا، مردم بیاعتماد»
نگاهی به وقایع ده سال اخیر، از شلیک به هواپیمای اوکراینی و فروریختن ساختمان پلاسکو و برج متروپل آبادان گرفته تا حوادث و انفجارهای سالهای اخیر در تاسیسات نظامی، امنیتی و تجاری، نشان میدهد که این روند یا دست کم بخشی از آن همواره تکرار شده است.
به گفته کارشناسان ارتباطات و جامعهشناسان، این شیوه مدیریت اطلاعات در حکومتهای بسته و خودکامه رواج دارد که هدف اصلی آنها در هنگام وقوع چنین بحرانهایی، نه آرام کردن و مطلع کردن جامعه، که مصحلتاندیشیهای سیاسی و اجتماعی است با این امید که عکس یا خبری خلاف خواست آنها منتشر نشود و مهار امور از دستشان خارج نشود.

منبع تصویر، IRNA
برای مثال در حادثه فرو ریختن متروپل، اطلاعات درباره تعداد کشتهها، تخلفات سازهای، و نقش نهادهای ناظر به صورت تدریجی و غالبا پس از افشای رسانههای مستقل منتشر شد. هر بار که فشار افکار عمومی شدت میگرفت، مقامات ایرانی اطلاعات بیشتری میدادند، اما همواره به شکلی که مسئولیت مستقیم بر دوش نهادهای حکومتی نیفتد.
آقای قاضیان در توضیح این فرآیند، حکومت ایران را به «یک سازمان با تعدادی عضو» تشبیه میکند که «مثلا پنج یا ده درصد از مردم کشور را در بر میگیرد، اما کل قلمرو جغرافیایی را در اختیار گرفته و اداره میکند». او میگوید در چنین شرایطی حکومت به «سرنوشت آن عده کثیری که بیرون از این سازمان قرار گرفتهاند بیاعتنا است».
به گفته او واکنش جامعه به این بیاعتنایی حکومت، بیاعتمادی عمومی است که نهتنها تردید همیشگی نسبت به روایتهای رسمی را به دنبال دارد، بلکه در هنگام رخ دادن حوادث و فجایع بزرگ، این شکاف عمیق «کاملا به چشم مردم میآید و به آنها یادآوری میکند که این دولت و این حکومت، نماینده آنها نیست».

منبع تصویر، Getty Images
مطالعه یک نمونه: شلیک به پرواز ۷۵۲ و اعتمادی که هرگز بازنگشت
نحوه اطلاعرسانی درباره شلیک به پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین در دیماه ۱۳۹۸، به روشنی نشان داد که روایتسازی رسمی چگونه میتواند به عاملی برای تشدید بحران تبدیل شود. این هواپیمای مسافری تنها چند دقیقه پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی و همزمان با حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در عراق، با شلیک دو موشک پدافند سپاه پاسداران سقوط کرد و تمام ۱۷۶ سرنشین آن جان باختند.
در ساعات نخست، مقامهای رسمی اعلام کردند که علت سانحه، «نقص فنی» بوده است. در نشستهای خبری بعدی، احتمال شلیک موشک به صراحت رد شد و رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشوری گفت: «اگر موشکی برخورد کرده بود، هواپیما در آسمان منفجر میشد.» همزمان مجموعهای از «ادله علمی» در بعضی رسانهها و حسابهای شبکههای اجتماعی منتشر شد که برخورد موشک را به شکل قاطع رد میکردند.
با این حال، انتشار ویدیویی از لحظه برخورد موشک، و اظهارات مقامات کشورهای دیگر از جمله نخستوزیر کانادا و منابع اطلاعاتی آمریکا، روایت رسمی را به سرعت زیر سوال برد.
مقامهای ایرانی در برابر این موج از شواهد، نهتنها عقبنشینی نکردند، بلکه رسانهها را از بازنشر این اطلاعات منع کردند. سخنگوی دولت اعلام کرد که رسانهها نباید به «جنگ روانی دشمن» دامن بزنند و همزمان برخی خبرنگاران و رسانههای داخلی که روایتهای متفاوتی مطرح کرده بودند، با محدودیت و فشار روبرو شدند. از رسانهها خواسته شد تنها به اخبار تایید شده از مراجع رسمی استناد کنند و از تکرار «شایعات» پرهیز کنند.
این فشارها در حالی ادامه داشت که موج بیاعتمادی در افکار عمومی به سرعت گسترش مییافت. مردم، روایت رسمی را باور نکردند. شبکههای اجتماعی مملو از تحلیلهای مستقل و روایتهای میدانی بود و صدا و سیما به دلیل همراهی کامل با تکذیبهای اولیه، با انتقاد شدید روبهرو شد.
سرانجام، صبح روز ۲۱ دی، ستاد کل نیروهای مسلح در بیانیهای اعلام کرد که هواپیما «به دلیل خطای انسانی» و توسط پدافند هوایی سپاه پاسداران سرنگون شده است. این اعتراف، تنها چند ساعت پس از آن صورت گرفت که مقامات امنیتی و دیپلماتیک ایران همچنان روایت اصابت موشک را رد میکردند.
پرونده پرواز ۷۵۲ به نقطه عطفی در رابطه مردم با روایتهای رسمی تبدیل شد. نبود شفافیت، تکثر صداهای متناقض، و تلاش برای مهار جریان آزاد اطلاعات، در نهایت نهتنها واقعیت را پنهان نکرد، بلکه مشروعیت روایت رسمی را برای بسیاری از شهروندان به کلی از میان برد.